جدول جو
جدول جو

معنی خرده قرض - جستجوی لغت در جدول جو

خرده قرض
(خُ دَ / دِ قَ)
قرضهای کوچک. طلبهای کم. طلبهای کم مقدار. (یادداشت بخط مؤلف).
- خرده قرضی بار آوردن، طلبهای کوچک و کم ولی بمقدار زیاد بار آوردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ دَ / دِ یِ قَ لَ)
تراشۀ قلم. (آنندراج) :
دلیل عزت اهل سخن همین کافی است
که خرده های قلم زیر پا نباید ریخت.
صائب (از آنندراج).
ز چشمت ار گل نرگس زند بگلشن دم
بزیر خاک کنندش چو خرده های قلم.
تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ خَ)
عمل خریدن مایحتاج غذائی خود و خانوادۀخود خردخرد و هر روز یک بار. عمل خردخرد خریدن خوراک و غیره به اندازۀ احتیاج یک بار یا یک روز نه برای مدتی طویل. مقابل عمده خری. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ سَ)
آنکه سر کوچک دارد. آنکه سر او بزرگ نیست. کوچک سر
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ یِ زَ)
برادۀ زر. ریزه های طلا. ریزه های زر:
بس سبک پر مپر ای مرغ که می نامه بری
تا ز رخ پای ترا خردۀ زر بربندیم.
خاقانی.
، کنایه ازردی که در میان گل سرخ باشد و برای تنگ شدن فرج در فرزجه ها بکار برند و آنرا زرگل نیز گویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
آنکه آذوقۀ خانه روزبروز خرد نه یکجا برای ماهی یا سالی. مقابل عمده خر. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرده قلم
تصویر خرده قلم
خراشه خامه خرده خامه
فرهنگ لغت هوشیار